جادوی اعداد (قسمت دوم)
اولین بار که جرئت و جسارت این را پیدا کردم که به صورت کاملا منطقی با موضوع روبه رو شوم مربوط به اوایل دهه ی اول، از هزاره ی اول، بعد از میلاد سن دومینیک دوم از عناصر فرقه ی دومینیکن های تجسد یافته بود.
قشتاله هایی پراکنده محصور ما بین اقیانوس هایی که از زیر آب رفتن نیمی از قاره ی خاورمیانه پیدا شده بود آن منطقه را از نظر استراتژیک مکانی آماده ی هر نوع خشونت و تعصب و درگیری های فرقه ای کرده بود و می کرد.
شاید بتوان نقشه ی منطقه را به سه تپه ی سینوسی پهناور تشبیه کرد. سه تپه ای که هر کدام در سر حدات دنیا و تپه ی وسط محل تجمع تمام متعصبین تاریخی و نوظهور می شد.
نزدیک به ۵۰ سال همان جا زندگی کرده بودم. بارها و بارها مسافرت به گوشه و کنار این ابر شهر من را با تمام آداب و رسوم و حتی زبان هایی در خطر انقراض آشنا ساخته بود.
تا آن سال کذایی نزدیک به ۵۶۷۳ زبان و گویش قومی و قبیله ای بررسی شده و در آرشیو کتابخانه ی بین الممالک به عنوان مرجعی پژوهشی ثبت شده بود.
نزدیک به نیمی از این زبان ها در طی ۷۰۰ سال و نیمی دیگر در فاصله ی کوتاه نزدیک به ۱۰۰ سال شناسایی شده بود و سیستم های طبقه بندی مدون و منظم خود را پیدا کرده بود.
روایت توراتی تکثر زبان ها و برج معروف بابل با حجاری و نقاشی هایی داستان وار در سرسرای تالار کتابخانه ی بین الممالک به تصویر کشیده شده بود و هر تصویر و پرده نماینده ی یکی از زبان های منشعب از زبان مادری می شد.
پایبندی بی قید و شرط به تمام عناصر دستوری و علائم کتابت از شروط اولیه ی پذیرش در فرقه ی دومینیکن های تجسد یافته بود و وجود تالاری اختصاصی به این فرقه نشان از قابلیت ها و قدرت پنهان فرقه در دیکته کردن سیاست های فرقه ای به اصول کلی بود.
یکی از اهداف دراز مدت فرقه بازگشت به زبانی واحد با اصولی مشخص در نگارش و مکالمه های روزمره ی تمامی ساکنان قاره می شد. هدفی که بارها و بارها با تهدیدی خارجی مواجه شده بود.