هِی تو
هِی تو! که بیرون توی سرمایی
هر روز تنهاتر میشی و پیرتر، میتونی درکم کنی؟
هِی تو! که در راهرو ایستادی
پاهات خواب میرن و لبخندت محو میشه، میتونی درکم کنی؟
هِی تو! بهشون کمک نکن روشنایی رو خاک کنن
بدون مبارزه، تسلیم نشو
هِی تو! که بیرون با خودت تنهایی
نشسته، برهنه، کنار تلفن
لمسم میکنی؟
هِی تو! که گوشهات رو چسبوندی به دیوار
منتظری کسی صدات کنه، لمسم میکنی؟
هِی تو! کمک میکنی که سنگ رو کنار بدم؟
دارم به خونه بر میگردم
قلبت رو باز کن…
همهاش بیشتر از یه رویا نبود
دیوار چنان بلنده که انتهاش رو نمیبینی
هر چقدر هم که تلاش کرد نتونست آزاد بشه
و کرمها کار مغزش رو ساختن
هِی تو! که ایستادی توی جاده
همیشه کاریو که ازت میخوان انجام میدی
میتونی کمکم کنی؟
هِی تو! که ایستادی پشت دیوار
شیشهها رو از عصبانیت خورد میکنی
میتونی کمکم کنی؟
هِی تو! به من نگو که هیچ امیدی باقی نیست
کنار هم زنده میمونیم، جدا از هم میریم
ترجمهی محمود افشاری
من این آهنگ رو خیلی دوست دارم. ممنون که ترجمش کردی.