اما اگر زبان ریشه الهی داشته و یکپارچه به حضرت آدم وحی شد، پس چطور است که از نقص خالی نیست؟ اولا چرا بشر به چندین و چند زبان متفاوت سخن میگوید، آن هم زبانهایی که هر کدام پیچیدگیها و استثناهای خودش را دارد؟ کتاب مقدس توضیحی برای این نقصانها دارد. خداوند از واگذاری چنین ابزاری به بشر پشیمان گشت، زیرا زبان به انسان قدرت بخشیده بود، قدرتی بیاندازه، و کلمات شهوت قدرتی فراتر را در مخیله انسان میپرورید. آرزوی دانستن انسان را پایانی نبود، «و گفتند: بیایید شهری و بارویی بسازیم، برجی که بالایش به آسمان برسد». بنابراین خداوند به سبب غرور روزافزونشان انسانها را در جای جای زمین پراکند، و زبانشنان را پریشان ساخت. در نتیجه تعدد زبانها را میتوان جزای گستاخی انسان و مجازات پروردگار دانست.
داستان برج بابل بیانگر قدرت بیاندازه زبان است، و قطعا نشانگر وسعت بیحد قدرتی که ممکن میسازد. اما امروزه اگر خارج از بیان تمثیل بدان بنگریم، زبان نه اختراعی الهی به نظر میرسد و نه مجازاتی در قبال گناهکاری انسان. اما کسی توضیح بهتری دارد؟
در سده نوزدهم که مطالعه علمی زبان تازه آغاز شده بود، در ابتدا به نظر میرسید که پاسخی در چشمانداز نیست. به محض اینکه زبانشناسان تاریخ زبان را به صورت سیستماتیک مورد بررسی قرار دادند، و احتمالا شگفتانگیزترین خاصیتش را دریافتند که همانا تغییرات پی در پی است که در طول سالیان بر کلمات، آواها و حتی ساختار زبان تاثیر میگذارد، کلید راز را به دست آورده بودند و زیر و زبر قواعد زبانشناسی را کشف کردند. افسوس هنگامی که زبانشناسان سرگرم بررسی تاریخ زبانهای اروپایی بودند، آنچه از آن پرده برداشتند چگونگی بسط ساختارهای تازه و پیچیده نبود، بلکه چگونگی فروریزش ساختارهای قدیمی یکی از پس دیگری بود. مثلا ساز و کار صرفی زبان لاتین در ابتدا شکاف برداشته و سپس فرو ریخته و تبدیل به زبانهای جدیدتر شده، در این زمان پایانههای اسامی از بین رفته و ناپدید شده. کلمهای مانند «آنوس» (به معنی سال)، که در لاتین کلاسیک هشت پایانه مختلف برای صیغههای مفرد و جمع داشته (annus, anne, annum, anni, anno, annos, annorum, annis) اکنون در زبان ایتالیایی که فرزندش محسوب میشود تنها دو شکل جداگانه دارد: آنو که مفرد (بدون صیغه دستوری) است و آنی که جمع است. در زبان فرانسه، یکی دیگر از فرزندان لاتین، کلمه فوق الذکر به صورت بیپایانه «آن» کاهش یافته، و حتی در زبان گفتار دیگر تفاوت میان مفرد و جمع آن قابل تشخیص نیست، زیرا مفرد an و جمع ans اغلب به یک شکل تلفظ میشوند – چیزی شبیه به «آ»ی تو دماغی.
تنها زبانهای برآمده از لاتین، و تنها ساز و کار صرف نیست که چنین زیر و رو شده است. زبانهای باستانی همچون سانسکریت، یونانی و گاتیک نه تنها ساز و کاری پیچیده در صرف اسامی داشتند، پایانههای پیچیدهتری در صرف فعل هم داشتهاند که به کار ابراز درجات ظریف معانی میآمده. اما باز هم بیشتر ساختارها از گذر زمان در امان نبودهاند و تبدیل به مشتقاتی مدرن شدهاند. به نظر میرسد که هر چه زبانشناسان بیشتر تاریخ را میکاوند، بیشتر با ساختارهای پیچیدهتر ساخت کلمه رو به رو میشوند، اما اگر حرکت زبانها را در طول زمان دنبال کنیم تنها فرآیند غالبی که قابل مشاهده است از هم پاشی و سقوط است.
در نتیجه تمامی نشانهها به عصری طلایی اشاره دارد که جایی در گرگ و میش پیشاتاریخ (درست قبل از اینکه میراث مکتوب آغاز شود) قرار دارد. زبانها در این دوره ساختاری کاملا شکل گرفته داشتهاتد، به خصوص پایانههای کلمات مفصلا بسط یافته بودند. اما در مرحلهای بعدتر، و به دلیلی ناشناخته، نیروی ویرانی بر زبانها غالب شد و این بنای خوش ساخت را در هم شکست و تمامی پایانهها را از میان برداشت. عجیب است که آنچه زبانشناسان کشف میکردند تاییدی بر روایت کتاب مقدس بود: خداوند حدود شش هزار سال پیش به حضرت آدم زبانی بینقص هدیه داد، و از آن زمان این هدیه در دست ما ویران و ویرانتر شده.
[…] بخش سوم […]